اگر اتفاقات روزگار اجازه میداد، حاج قاسم نویسنده میشد
تاریخ انتشار: ۸ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۳۹۰۹۵۹
به گزارش خبرگزاری مهر، نشست دورخوانی کتاب «از چیزی نمیترسیدم» زندگینامه خودنوشت قاسم سلیمانی با حضور چهار نفر از نویسندگان و منتقدان ادبی در کتابفروشی بهنشر تهران برگزار شد.
در ابتدای این نشست، هر کدام از حضار بخشهایی از کتاب را روخوانی کردند و سمیه جمالی، شاعر و منتقد ادبی در سخنانی گفت: این روایت داستانی مستند را دیشب خواندم و واقعاً احساس کردم که با یک نویسنده حرفه ای روبرو هستیم و این به خاطر تاثیرگیری من از شخصیت حاج قاسم سلیمانی نیست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: متن این کتاب بسیار روان و راحتخوان است و با سادهترین کلمات توانسته به خواننده تصویر بدهد. چیزی که خیلی توجه من را جلب کرد، تصویرهای بدیع و شفاف است، بدون اینکه احساس کنیم نویسنده برای ارائه تصاویر تلاش زیادی کرده است.
سمیه جمالی ادامه داد: حاج قاسم به راحتی از دریچه نگاه کودکیاش به سادگی این تصویرها را به خواننده منتقل می کند و ما هم از خواندنش لذت بردیم. من شگفتزده شدم وقتی برخی تجربیات حاج قاسم در روستا را در این کتاب خواندم.
این نویسنده و شاعر تصریح کرد: در بین سیاستمدارها، کتابهای خاطرات زیادی دیده میشود اما بیشتر به حوادث و اتفاقات کاری اشاره دارند در حالی که نگاه حاج قاسم به زندگی در این متن، بسیار فراتر است و ما با یک روایت شیرین و گرم مواجه هستیم. پیشنهاد میکنم هر کسی با هر سن و سالی از این کتاب، بهره ببرد. من معمولاً وقتم را برای کتابی که وزن ادبی ندارد نمی گذارم اما این کتاب به لحاظ ادبیات هم بسیار قابل توجه بود.
محسن باقری اصل، نویسنده و منتقد ادبی هم در این نشست گفت: به همه عشاق حاج قاسم و به همه دشمنانش پیشنهاد میکنم این متن را بخوانند. ما در تشییع پیکر حاج قاسم گستره متنوعی از علاقمندان حاج قاسم را دیدیم و به همه آنها توصیه می کنم که این نوشته را بخوانند. من قول میدهم که لذت زیادی ببرند.
وی افزود: من حاضرم با هر نویسنده و منتقدی در هر کجای ایران درباره ادبیات این کتاب که فوقالعاده است، گفتگو کنم. حاج قاسم به فرم سادگی بعد از پیچیدگی رسیده است. حاج قاسم ادبیات را میفهمد و کمند آدم هایی که بتوانند صحنهها را به این خوبی بنویسند. مثلاً در جایی از کتاب، نویسنده موتیفوار رگهای از ترس را بدون اینکه بخواهد به ژانر وحشت نزدیک بشود، پیش می برد. این روند خصوصاً تا صفحه ۴۶ کتاب ادامه دارد.
این منتقد ادبی ادامه داد: نویسنده از زمانی که پشت مادرش بوده جهان را نظاره کرده و این نوع نگاه تا آخر متن جریان دارد. حتی بدخطی سردار به خاطر آسیبی که به دستشان وارد شده بود هم زیبا و دوستداشتنی است. نویسنده بخش کودکی را خیلی خوب می بیند. ما با یک نویسنده بیسانسور مواجه هستیم که بسیار آشناییزدایی دارد.
باقری اصل با اشاره به اینکه خیلی از بزرگان بعد از فوتشان به کلیشه تبدیل می شوند، گفت: این متن، نشان می دهد که نویسندهاش کلیشه نیست. حاج قاسم فیزیک را میفهمد و وقتی می نویسد، خودش را سانسور نمیکند. حاج قاسم با چشمانش دقیق دیده است. مثلاً روضه امام حسین را با نذری بعدش می بیند و اصلاً خبری از مسائل متافیزیک نیست. این فرمی است که از آن حرف می زنیم. «مقاومت» با زندگی مقاومانه این آدم درست می شود که در کتاب می شود آن را دید.
نویسنده کتاب «زندگی در روزهای قرمز» تصریح کرد: ما توقع داریم کسی که تا سه سالگی شیر مادرش را میخورد، انسان لوسی باشد اما میبینیم که عکسش ثابت می شود. نویسنده در متن هم به رئال پایبند است و به جای اینکه بیاید و کارهای شبهنویسندگی بکند و از تشبیهات الکی استفاده کند، از رئال زندگی بهره میبرد و به دام ناتورالیست هم نمیافتد. پایه نویسندگی این است که از فیزیک شروع کنیم و بعد از آن به شیمی و زیست برسیم و در این متن حاج قاسم، این روند دیده میشود.
باقری اصل همچنین گفت: این کتاب، یکی از بهترین کتابهایی بود که در این چند سال خواندم. من به نویسنده تعصبی نداشتم اما وقتی خواندم واقعاً غافلگیر شدم.
فاطمه مهرابی، فعال فرهنگی و ادبی نیز یکی دیگر از حاضران در این نشست بود. او در ابتدا گفت: ارزش و جذابیت این کتاب بیشتر بر محتوایش سوار است تا فرم. من اصلاً توقع نداشتم این قدر جاذبههای نویسندگی را بینیم و برای کسی که روحیات جنگی دارد و کسی که تمام زندگیاش را فدای مقاوت کرده است، فرای تصور است.
وی افزود: کتاب پر از تشبیههای زیبا است که نشان از نگاه ظریف ایشان به مسائل دارد. خیلی از بخشهای زندگیشان در کتاب جایشان خالی است اما مثلاً اشاره به جسارت یک پاسبان به دختری که اتفاقاً وضع حجاب خوبی هم نداشته و واکنش حاج قاسم به این اتفاق، نشان می دهد کتاب از نظر محتوایی هم آنقدر سنگین است که ما خیلی نمی توانیم در فرم آن غرق بشویم.
مهرابی ادامه داد: نگاه محتوایی و تعصب و غیرت از جوانی در زندگی حاج قاسم وجود داشته و کسی که میخواهد سبک زندگی ایشان را ببیند، در این کتاب با کدهای مشخصی روبرو میشود. کتاب، در روایتش ریتم خوب و تندی دارد. اما در واقع نصفه است و انگار که نصفش را میخوانیم و بخش دستنوشته ها اضافی است و مخاطب، غافلگیر میشود. ما منتظریم بقیه ماجراها را بخوانیم اما اینکه بعد از صفحه ۷۶ دوباره همان متن تکرار می شود، جالب نیست. همانطور که حاج قاسم همه دلها را تسخیر کرد، این کتاب هم آینه همان حالت است.
میثم رشیدی مهرآبادی، نویسنده و خبرنگار نیز در این نشست ودرخوانی ضمن اشاره به تاریخچه شکلگیری کتاب «از چیزی نمیترسیدم» گفت: قرار بود فروش این کتاب در یکی از کتابفروشیهای تهران آغاز بشود و روز بعد به دست همه کتابفروشیهای سراسر کشور برسد. توفیق این کار نصیب کتابفروشی بهنشر تهران شد که اولین محموله از کتاب به طور مستقیم از چاپخانه به اینجا آمد. این کتاب که زندگینامه خودنوشت حاج قاسم سلیمانی از کودکی تا ۲۳ سالگی است، هنوز هم بعد از چند ماه جزو آثار پرفروش در بسیاری از کتابفروشیها خصوصاً کتابفروشیهای بهنشر در سراسر کشور است.
وی افزود: چون نویسنده این کتاب در میان ما نیست و انتشارات مکتب حاج قاسم در زمان کوتاهی دچار تغییرات مدیریتی شد، در این چند ماه کمتر درباره آن بحث شده است. امیدواریم از این گونه دورخوانیها همچنان در کتابفروشی بهنشر تهران برگزار شود.
رشیدی مهرآبادی ادامه داد: این اولین و آخرین کتاب نویسنده یعنی سردار حاج قاسم سلیمانی است و از این منظر، مورد توجه است؛ یعنی این اولین و تنها باری است که به نام ایشان، فیپا صادر میشود. به نظرم اگر اتفاقات روزگار و شرایط منطقه اجازه می داد و حاج قاسم به مرحله بازنشستگی می رسید، حتماً نویسنده می شد و نویسندگی را به طور حرفهای ادامه می داد.
این نویسنده و منتقد ادبی تصریح کرد: لذتی که از متن میبریم در دستنوشت اصلی وجود دارد و در کتاب فقط ویرایشهای اندکی انجام شده و برخی علائم سجاوندی اضافه شده است. زیرنویسهایی هم به کتاب افزوده شده است. با این همه یکی از ایرادهایی که اهالی کتاب به این کتاب می گرفتند این بود که وقتی متن کامل و ویرایش شده دستنوشتهها را داریم، چرا همه دستنوشتهها منتشر شده و قیمت کتاب را بالا برده است؟ با توجه به امکان فضای مجازی، می شد تصاویررا در سایت بارگذاری کرده علاقمندان به آن مراجعه کنند. نمونه دستخط حاج قاسم در طرح جلد هم هست که مخاطب می تواند از حس و حال آن استفاده کند.
رشیدی در پایان گفت: ناخودآگاه حاج قاسم حتی در یادداشتهای او هم دیده میشود؛ وقتی در دستنوشتش روی کتاب «وقتی مهتاب گم شد»، به شهادت دو یارش اشاره می کند و دلتنگیاش برای شهدا را یادآور میشود. آنجا که مینویسد: صدها نفر از آنها را همینگونه از دست دادم و هنوز هر ماه یکی از آنها را تشییع میکنم و رویم نمیشود در تشییع آنها شرکت کنم. ده روز قبل بهترین آنها را -مراد و حیدر را- از دست دادم، اما خودم نمیروم و نمیمیرم، در حالی که در آرزوی وصل یکی از آن صدها شیر دیروز لهله میزنم...
کد خبر 5246752منبع: مهر
کلیدواژه: قاسم سلیمانی انتشارات به نشر کتاب و کتابخوانی تازه های نشر معرفی کتاب شعر معاصر فارسی حقوق بشر رایزنی فرهنگی ابن سینا آیت الله بهشتی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کارگاه آموزشی جایزه قلم زرین رمان ایرانی ویروس کرونا انتشارات سمت تونس کتابفروشی ها قاسم سلیمانی حاج قاسم منتقد ادبی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۳۹۰۹۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روزگار متفاوت زنان اراکی
روزنامه شرق نوشت: دیدار تیمهای آلومینیوم اراک و پرسپولیس عصر روز گذشته در شرایطی به میزبانی اراکیها برگزار شد که خبری از حضور تماشاگران زن در این ورزشگاه نبود. اراک که از ابتدای فصل تا پیش از این دیدار یکی از شهرهای همیشه در صحنه برای ورود زنان به ورزشگاه بود، جدیدا با محدودیتهایی همراه شده است. این محدودیت مربوط به نامه چند روز قبل سازمان لیگ است که به طور رسمی عنوان کرده بود تا زمان برطرفشدن نواقص «زیرساخت»، اجازه ورود زنان اراکی به ورزشگاه داده نمیشود.
از آنجا که پیشازاین، «زیرساخت» کاربردهای متفاوتی در این بحث پیدا کرده، بدیهی است که این مورد نمیتواند توجیهکننده واردنشدن زنان به ورزشگاه در اراک باشد. به نظر میرسد اصل داستان مربوط به اتفاقی است که در دیدار آلومینیوم اراک با استقلال در چارچوب رقابتهای لیگ برتر رخ داد؛ دیداری که با برتری استقلالیها به پایان رسید؛ ولی در انتهایش با ورود یک جیمیجامپ خانم و رفتن به سمت کاپیتان استقلال همراه شد. آن صحنه، بهویژه در آغوش کشیدن چندثانیهای سیدحسین حسینی، باعث شد تا جنجال جدیدی شکل بگیرد.
کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال هم سریعا دست به کار شد و کاپیتان استقلال را ۳۰۰ میلیون تومان جریمه و سپس او را از همراهی تیمش در یک دیدار هم محروم کرد. از آنجا که حساسیتهای بهوجودآمده در این بخش زیاد شد، سازمان لیگ هم دست به کار شده و اجازه ورود مجدد زنان اراکی به ورزشگاه برای تماشای بازی را نداده است؛ پس بعید است که زیرساختی که از ابتدای فصل تا به الان مشکلی برای حضور زنان نداشته، یکباره در عرض چند روز دچار اشکال شود و مانع از حضور زنان شود.
محرومیت زنان اراکی از تماشای بازی روز گذشته در شرایطی رقم خورده که سازمان لیگ در اقدامی بحثبرانگیز، زنان تبریزی را هم مجددا از ورود به ورزشگاه و دوباره به بهانه مهیانبودن زیرساخت محروم کرده است. این اتفاق در حالی رخ داده که کلا زنان تبریزی در این فصل فقط یک بازی توانستهاند برای تماشای بازی تیمشان به ورزشگاه بروند و از ابتدا تا به الان از این امر محروم بودهاند. اگرچه هنوز دلیل چندان مشخصی برای این تصمیم در تبریز عنوان نشده؛ ولی محرومیت زنان اراکی بحثهای متعددی را در پی داشته است.
بحث اصلی دراینمیان این است که آیا اصولا ورود یک جیمیجامپ به زمین مسابقه باید با محرومیت کلی تماشاگران همراه باشد یا خیر؟ بر کسی پوشیده نیست که فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا با ارسال نامههایی به فدراسیون فوتبال ایران خواستار حضور زنان در ورزشگاه شدند. این دو نهاد تأکید کردهاند که نه برای بازیهای تیم ملی؛ بلکه برای همه بازیهای لیگ برتر، حضور زنان در ورزشگاه الزامی است. امری که اگرچه ابتدا به صورت گزینشی رقم خورد؛ ولی رفتهرفته با پیشتازی چند شهر به سمت بلیتفروشی هم رفت و زنان علاقهمند به فوتبال توانستند بعد از سالها، به طور رسمی به ورزشگاه بروند.
فدراسیون فوتبال ایران در این مسیر به صورت قطرهچکانی عمل کرد و رفتهرفته تعداد ورزشگاههایی را که زنان میتوانستند در آن برای تماشای بازی بروند، بیشتر کرد. البته شهرهای اصلی ازجمله تهران، اصفهان و تبریز از این مقوله جدا ماندند که بعدها با پافشاری بیشتر کنفدراسیون فوتبال آسیا، ورزشگاه آزادی هم به فهرست ورزشگاههایی که زنان میتوانند برای تماشای بازیهای لیگ برتر به آن بروند، اضافه شد. گو اینکه محل استقرار زنان در این ورزشگاه به قدری نامناسب است که شأن حضور این قشرِ علاقهمند هرگز رعایت نشده است. درباره دو کلانشهر دیگر هم که ممنوعیتها به قوت خود باقی است؛ در تبریز که دوباره ورود زنان به ورزشگاه ممنوع شده و در اصفهان که کلا اجازه ورود به آنها برای تماشای بازیهای لیگ برتر داده نشده است.
به غیر از این مورد، در چند شهر دیگر ازجمله همین اراک، از ابتدای فصل تاکنون زنان علاقهمند به فوتبال بدون هیچ مشکلی به ورزشگاه میرفتند که این مورد هم بهتازگی با محدودیتهایی همراه شده است. مشخص نیست ممنوعیتی که گریبان زنان علاقهمند به فوتبال در اراک را گرفته، چه زمانی برداشته شود؛ ولی این پرسش ذهن بسیاری را درگیر کرده که چطور، با فرض انجام یک اشتباه از سوی یک فرد، تنبیهی گروهی در نظر گرفته میشود که مانع از حضور دیگر زنان اراکی در ورزشگاه میشود؟ آیا در این زمینه نمیشد برخورد بهتری با زنان شود و آنها را در این برهه از علاقهای که به حضور در ورزشگاه نشان داده بودند، منع نکرد؟ آنهم در شرایطی که برای مسائلی بحثبرانگیزتر که در ذهن مردم تأثیر بسیار عمیقتری دارد، برخورد متفاوتی شده است.
ضمن اینکه این مورد با توجه به حساسیتهایی که پیشازاین از سوی نهادهای بینالمللی فوتبال نشان داده شده، اهمیت وافری دارد و میتواند منجر به آماتورشدن لیگ فوتبال ایران شود. ابتدای همین فصل بود که انتشار نامهای از مسئولان سازمان لیگ نشان داد در صورت راهنیافتن زنان به ورزشگاه، ایافسی این اختیار را دارد تا مسابقات لیگ ایران را بیاعتبار جلوه داده و حتی مشکلاتی برای تیم ملی در پی داشته باشد. آیا بهتر نیست قبل از رسیدن به آن مرحله، مسئولان تصمیم مناسبی در این موارد اتخاذ کنند؟